دقایق پایانی

دقایق پایانی

 

چیزی دیگر نمانده به فراموشی مطلق. شاید این دقایق پایانی را نتوانم اندازه کنم که بعضی وقت ها یک دقیقه به اندازه یک سال طول می کشد تا تمام شود اما می دانم که دیگر نزدیک است . فراموشی محض از طرف کسانی که باورمان بر آن بود که رنگی دیگر از احساس را نقاشی کرده اند. زندگی را متبلور از رنگ ها ساختیم و نزدیک است لحظه ای که مداد سیاه تمامی آن را با تیرگی هایی از جنس فراموشی و از یاد بردن به یک رنگ درآورد . هر چند یک رنگی هنر انسان های بزرگ است . ولی یک رنگ شدن از خاطر انسان ها ، دردی است که هر کسی آن را تجربه نخواهد کرد . دارد همین الان یک فوج خاطرات ریز و درشت جویبار نزدیک چشم سر را پشت سر می گذارد و شاید این همان احساسی است که ماه ها قبل شعر حافظ آن را واگویه کرده بود . دیگر ... هیچ .

به قول سهراب « هی بخند ... » .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 24 بهمن 1393برچسب:, ] [ 20:55 ] [ عماد کیان ]
[ ]